93.3.8
امروز تا بیدار شدی شروع کردی به گریه کردن . نمی دونم چرا تازگی ها اینطوری شدی . یکم بهت شیر دادم آروم شدی دوباره خوابیدی . بعد که بیدار شدی شروع کردی به آواز خوندن .
با آقاجون و مامان بزرگ رفتیم بیرون و شما خیلی پسر خوبی بودی . نصف پنجره رو دادم پایین و شما بیرون رو تماشا کردی . هر چیز جالبی هم که میدی اشاره می کردی و یه چیز خارجی می گفتی .
عصر هم بعد از خوابت رفتیم توی باغ و شمارو یکم راه بردم . هنوز راه نمی ری ولی میتونی بایستی .
شب هم بابایی برات زنگ زد و باهاش حرف زدی . همش می گفتی دد دد دد . " رفت " هم که میخای بگی فقط " ر " رو میگی و اهنگ رفت رو دنبالش میگی . عزیزم روز به روز داری بزرگ میشی و من روزهای خیلی خوبی رو باهات می گذرونم .
خیلی دوستت دارم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی