جوانمرد کوچک ما

آغاز چهاردهمین ماه زندگیت

1393/3/24 23:42
نویسنده : مامانی
109 بازدید
اشتراک گذاری

رادمان عزیزم دیروز سیزده ماهت تموم شد و امروز قدم به چهاردهمین ماه زندگیت گذاشتی. هنوز کامل راه نمی ری ولی می تونی خوب بایستی و چند تا قدم هم میری ولی خوب احساس می کنم که می ترسی واسه همینم خودت زود می شینی .

هنوز هم هفت تا دندون داری و نمی دونم چرا سه ماهه که دیگه هیچ دندونی بهت اضافه نشده. ولی خوب این روزا سرت خیلی راغ شده و فکر می کنم ماله دندونات باشه.

خیلی هم مامانی شدی و هر جا میرم تا از من دور میشی ناراحت میشی و وست داری بیشتر پیش من باشی . خوب منم دوست دارم زیاد تو آغوش خودم باشی ولی خوب مامانی دستش درد می گیره و نمی تونه زیاد بغلت کنه.

دیروز با عمه بردیمت آرایشگاه کودک . خیلی گریه کردی و دوست نداشتی کسی بهت دست بزنه . ولی خوب مامانی ، موهات بلند شده بود و اذیتت می کرد . بعد هم آقای آرایشگر یه عکس ازت گرفت که خیلی بغض کرده بودی.

جدیدا یاد گرفتی وقتی غذا می خوری اگر دوست نداشته باشی سریع اون رو تف می کنی . آخه مامانی من که برات غذای خوشمزه درست می کنم ، چرا این کار رو می کنی .

این روزا بیشتر اصفهان هستیم تا بتونم کارای پایان نامم رو انجام بدم . آخه حسابی شیطون شدی و اجازه نمی دی به کارم برسم.

کلمه های جدیدی که تو این ماه یاد گرفتی :

به به

توتو

توتو رفت ( توتو پر ) منظورت همون بازی کلاغ پر هستش

آبه :رنگ آبی رو به خوبی یاد گرفتی و تکرار می کنی

یه روز رنگ آبی رو بهت نشون دادم و اونو برات مرتب تکرار کردم . فردا صبح که از خواب بیدار شدی رفتی سراغ کفشهات و نشون دادی به من و گفتی آبه . اول فکر کردم آب می خوای ولی بعد فهمیدم که دردونه من منظورش رنگ آبی بوده . قربونت برم عزییییییییییییییییییییییزم که انقدر ناز می گفتی آبه !!!

صدای بعضی حیوانات رو به خوبی بلدی مثل بع بع ، هاپ هاپ ، جیک جیک، صدای شیر و اژدها و ....

خیلی دوست داری برات شعر بخونم. عکسهای کتاب رو دوست داری و نشون می دی و یه چیزایی هم میگی که خوب مامانی من درست نمی فهممشون .

اگر چیزی ببینی و بخوای زود می گی  : " من من ، من من " .

 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)